سورهاي براي تحليل عاشورا
به نظر ميرسد اين سوره يک نوع تسلّي براي وجود مقدس پيامبر اکرم(ص) است در تحمل حوادث بزرگ و سنگين و از اعظم مصيبتها که عاشوراست.
اين سوره مبارکه براي ما به گونهاي ديدگاهي مي سازد تا بتوانيم پيام اين سوره را دريابيم و موفق به تحليل حادثهاي مثل عاشورا شده و متوجه شويم كه امام حسين(ع) در روز عاشورا شکست خورد يا پيروز شد. نگاهها به قضيه عاشورا متفاوت است. از منظر بعضي، امام حسين(ع) در روز عاشورا شکست خورد و جبهه مقابلش پيروز شد؛ اما ديدگاهي كه قرآن به ما ميدهد و از منظري که خداوند متعال در اين سوره آموزش ميدهد اثري از شکست نيست و حضرت صد در صد پيروز شد.اين سوره ۵ فراز دارد و به اين شکل شروع ميشود:
« بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ
وَ الْفَجْرِ (۱)وَ لَيالٍ عَشْرٍ (۲)وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (۳)
وَ اللَّيْلِ إِذا يَسْرِ (۴)هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ (۵)»
ابتدا وقتي به ترجمه تحتاللفظي اين فراز توجه ميکنيم شايد خيلي متوجه ارتباط فراز اول با بقيه سوره نشويم. چنانچه درترجمه تحتاللفظي مي خوانيم: قسم به سپيدهدم، قسم به شبهاي دهگانه. اما اين معني چه مفهومي مي تواند داشته باشد؟ قسم به شب که به تدريج از بين ميرود. بعد خداوند ميفرمايد:« هَلْ في ذلِكَ قَسَمٌ لِذي حِجْرٍ » انسان عاقل در اين چيزها قسم نميبيند؟ اين قسم ندارد؟
«فجر هوالقائم(عجلاللهفرجهالشریف)»
ميدانيم كه قرآن بطوني دارد و ائمه معصومين عليهمالسلام در بعضي از روايات بعضي از بطون قرآن را باز کردهاند، و از جمله در اين سوره. جابر بن يزيد جعفي که از اصحاب سرّ امام محمد باقر و امام صادق عليهماالسلام است در بعضي از رواياتي که در اين رابطه وارد شده، مقداري از بطون و تاويل اين سوره را در اختيار ما گذاشته است. بنابراين من روايتي از امام صادق(ع) را عرض ميكنم كه فرمودند؟ «فجر هوالقائم(عج)» فجرامام مهدي(عج) است. سورهالحسين(ع) با امام زمان(عج) و قسم به او شروع ميشود. ظهور، فجر تاريخ است. تاريکي دولت طاغوت که چه بسا تا آن زمان آثار و بقايايي از آن برقرار بوده باشد، با ظهور حضرت ولي عصر(عج) و سپيده دم آن، تاريکي برطرف ميشود. وليال عشر، قسم به شبهاي دهگانه .
از حسن تا حسن
امام صادق(ع) فرمود: « همالائمه من الحسن(ع) اليالحسن(ع)»، اين شبهاي دهگانه امامان معصوم هستند از حسن تا حسن، از امام مجتبي تا امام عسکري عليهمالسلام.
سندي بر رجعت
والشفع والوتر، قسم به جفت يعني پيغمبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س). قسم به وتر، تک حقيقت هستي، خداوند متعال شايد اينکه ائمه عليهمالسلام را بعد از امام زمان(عج) بيان کرده اشاره به رجعت معصومين عليهمالسلام بعد از ظهور و استقرار دولت حق باشد.
اين سوره فراز اولش باتوجه به آينده تاريخ شروع ميشود، اگر ميخواهيد واقعه عاشورا را تحليل و ارزيابي کنيد، آينده تاريخ را ببينيد، ظهور را ببينيد، رجعت معصومين عليهمالسلام را ببينيد.استقرار دولت حق را ببينيد و از همه بالاتر پروردگار عالم را ببينيد که ناظر بر همه است.
سيري از آينده به گذشته
اگر ميخواهيدعاشورا راتحليل کنيد آينده تاريخ را ببينيد تا بعد، از عاشورا برايتان بگويم. اين فراز اول
اما فراز دوم:« أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ ، إِرَمَ ذاتِ الْعِماد ، الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ » پس آينده را که ديديد برگرديد گذشته تاريخ را هم ببينيد. خداوند متعال ۳ تمدن را در اين فراز سوره نام برده است؛ تمدنهاي بزرگي که مدعي کل تاريخ بودند و فرياد خدايي از سر استکبار و قلدري بلند کرده بودند. پروردگار عالم ميفرمايد: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ » پروردگارت با قوم عاد چه کرد؟ که بزرگشان شداد در سرزمين ارم در همين دنيا ميخواست بهشتي درست کند. « الَّتي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلاد»ِ سرزميني درست کرد که نمونه نداشت. اما نديدي خدا چگونه آن را درهم پيچيد که الان ديگر اثري از آن نيست؟ همان تمدن مستکبر. تمدن دوم ثمود است.
«وَ ثَمُودَ الَّذينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْواد » قوم ثمودي که در کوهها از صخرهها براي خودشان کاخ ساخته بودند.
«وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ » تمدن سوم فرعوني بود که صاحب همان اهرام کذايي بود؛ فرعوني که دشمنان خودش را به ميخ ميکشيد. اين سه تمدن را خدا نام برده.« الَّذينَ طَغَوْا فِي الْبِلادِ فَأَكْثَرُوا فيهَا الْفَسادَ » که در سرزمينها طغيان کردند، سرکشي کردند، فرياد «اناربکم الاعلي» بلند کردند.
اما الان جز اسمي از آنها نيست و هيچ اثري از آنها نيست. بعد خداوند متعال ميفرمايد:« فَصَبَّ عَلَيْهِمْ رَبُّكَ سَوْطَعَذاب»پروردگارت تازيانه عذاب را بر سرشان فرودآورد.
سنتهاي الهي اجازه نميدهد که مستکبرين باقي بمانند.
نميدانند. بعد پروردگار عالم در انتهاي فراز دوم ميفرمايد:«إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصاد » همان خدايي که آن مستکبرين را به زير کشيد، همان خدا هنوز در کمين است، خدا عوض نشده، اين ملک خدا دارد. گذشته را هم ديديم که خدا با مستکبرين چه کرد.
ماهيت دنيا در زمان حال
درفراز سوم بعد از اينکه آينده و گذشته را ديدي، ماهيت خود دنيا را بشناس. همين که الان درآن هستيد. «فاَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَكْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَكْرَمَن » اگر کسي گمان کند که دنيا بهشت است و آمده براي خوشگذراني، با کوچکترين سختي و بلا و مصيبتي که ميبيند ميشکند و کم ميآورد. دنيا بهشت نيست. دنيا هم دادنهايش و هم گرفتنهايش،امتحان است. نه دادنهاي خدا در اين دنيا معنايش عزيز بودن کسي است و نه گرفتنهايش به اين معناست که خدا به او بياحترامي ميکند.
درآخرت اگر خدا به کسي خوشي داد و اگر او را بهشت برد معلوم است که خدا خيلي دارد به او احترام ميگذارد ولي اگر خدا به کسي ناخوشي و عذاب سختي داد، اگر او را برد جهنم، معلوم است که خدا دارد به او اهانت ميکند. اما دنيا که آخرت نيست.
پس اگر قرار بود با ناخوشي و بلا کسي مورد اهانت باشد، نعوذبالله اباعبدالله(ع) در دل بلا بود. يعني خدا به او اهانت کرده؟ يزيد هم چهارصباحي خوش بود. يعني خدا به او احترام کرده؟ نخير، مقام اينآمدن و رفتن براي اين است که ببيند چه کسي بنده است و بندگي ميکند.
وقتي خدا به انسان نعمتي ميدهد انسان فورا ذوقزده ميشود و ميگويد خدا مرا احترام کردو اگر خدا به او سختي بدهد و اورا در تنگنا قراردهد فورا مايوس و پژمرده ميشود و ميگويد خدا به من اهانت کرد. پروردگار عالم ميفرمايد: نخير، نه او ذوق زده شود که به او چيزي داديم، نه آن مايوس شود که از او چيزي گرفتيم.
پس اگر ميدانستيد آن وقت، سرمايه را در راه خدا خرج ميکرديد؛ ولي شما اينگونه نيستيد. سرمايهها را در راه خدا خرج نميکنيد.بنابراين اگر کسي اين نگاهي را که پروردگار عالم ميخواهد در اين سوره به ما بياموزد بفهمد، باور بکند، آن وقت اينطور نيست که با يک نعمتي، با قدرتي، با ثروتي خودش را گم بکند و اگر چيزي را از دست داد، مايوس شود و بشکند.
وجود مقدس پيامبر اکرم(ص) روايت دارد که هر موقعي يک حادثه خوشي برايشان پيش ميآمد، مهمان خوبي برايشان ميرسيد يا اتفاق خوبي رخ ميداد، ميفرمود:« الحمدلله علي هذا الامر» خدايا! شکرت. وقتي يک حادثه ناگواري برايشان رخ ميداد، ميفرمود:«الحمدلله علي کل حال» هر سختي يا بلا يا راحتي همهاش شکر، شکر، شکرخدا.
روز حسرت
درفراز چهارم خدا ميفرمايد: حالا که ديدتان توسعه پيدا کرد و براي تحليل و ارزيابي حوادث از جمله عاشورا آينده تاريخ را ديديد، ظهور و رجعت و گذشته تاريخ را هم ديديد وحالا که اين سه نكته مهم را دريافتيد، يک قدم جلوتر برويد، باطن دنيا و عمق دنيا را هم من به شما بگويم. از قيامت هم برايتان بگويم آن موقعي که پنبه زمين و زمان زده بشود ، آن موقعي که زمين آنچنان زلزلهاي بشود و از بين برود وآن موقعي که در قدرت پروردگارت در قيامت ظهور کند و ملائکه صف در صف بيايند و عرصه حسابرسي را آماده بکنند، آن موقع بعضيها هستند که يک مرتبه متذکر ميشونداما چه فايده؟ ديگر چه فايدهاي دارد بايد در دنيا ميفهميديد. آن موقع انگشت حسرت به دندان گزيدن ديگر فايدهاي ندارد.
در روايت دارد آن انسانهايي که آنجا حسرت بخورند دشمنان اهلبيتند. ما فکر ميكنيم جهنم مثل يک تنوري است که همه را درونش مياندازند. قرآن ميفرمايد جهنم را ميآورند، پيامبر اکرم(ص) ميفرمايد: صد هزار ملک جهنم را ميکشند و ميآورند. وقتي صداي زفير و شهيق جهنم بلند ميشود؛ فرياد وانفساي همه بلند ميشود، فقط يک نفر است که دستش به دعا بلند است و ميگويد: خدايا امتم! خدايا امتم! «واامتا!، واامتا!» او وجود مقدس پيامبر اکرم(ص) است که تمام انبيا هم جزء امت او هستند.
آن وقت در چنين صحنهاي يک عده انگشت حسرت به دندان ميگزند که ما در دنيا چه باختي کرديم.
دشمنان اهل بيت(ع) ميفهمند که باخته اند، آن موقع معلوم ميشود چه کسي پيروز بود. پيروز يزيدي بود که بعد از امام حسين(ع) ۴- ۵ سال بيشتر نتوانست حکومت کند، ۴- ۵ سال او که هيچ، کل دوران بنياميه که حدود يک قرن بيشتر نکشيد در مقايسه با دوران ظهور، رجعت و ابديت قيامت يک پلک برهم زدن هم نيست. چهار صباحي فقط حکومت کرديد در مقابل حکومت و دولت اهلبيت(ع).
خداوند متعال وقتي فراز چهارم را ذکر ميکند، يک صحنه ديگري از قيامت را هم نشان ميدهد که ظاهرا اين فراز پنجم سوره اصليترين جاي سوره است و آن چهار فراز قبلي مقدمه اين فراز پنجم است. خداوند ميفرمايد: حالا صحنه ديگري از قيامت را به شما نشان ميدهم:«يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّّة ارْجِعي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً » اي نفس مطمئنه و آرام! اي کسي که وقتي در روز عاشورا همه اضطراب داشتند، تو آرام بودي، حسين ما که خوب در اين عالم بندگي کردي حتي آن موقعي که روي اسب تير به سينهات خورد، نيزه به گلويت خورد، تيرهاي متعددي خورده بودي مطمئن و آرام بودي.
.امام سجاد(ع) ميفرمايد: درحالي كه پدرم به سمت خيمه ميآمد، وقتي نفس ميکشيد، از بين زرهش خون ميآمد.
حسين ما در جايي که روز عاشورا همه عالم مضطرب بود، يک نفر بود که قلبش آرام آرام بود. حتي آن موقعي که از اسب فرود آمد با ذکر ما فرود آمد:«بسمالله و بالله و فيسبيلالله و علي ملّه رسولالله(ص)» همه جايش بندگي است. حتي آن موقع که صورتش را به زمين گرم کربلا گذاشت عرض کرد: «الهي رضا بقضائک تسليما لامرک» خدايا ممنون، يا «غياثالمستغيثين» من بيچاره توام، من زمين خورده توام، تا اينجا تو مرا آوردي، از اينجا به بعد هم تو بايد مرا ببري، تو توفيق دادي.
اي نفس آرام و مطمئنه «ارجعي الي ربک» بيا به سمت پروردگارت «راضيه مرضيه» درحالي که هم تو از خداي خودت راضي هستي، هم خدا از تو راضي است.
بيا و اصحاب و يارانت را هم با خودت بياور. «فَادْخُلي في عِبادي وَ ادْخُلي جَنَّتي » تو را در بهشت حورالعين نميبرم، اينها مال تو نيست، بيا در بهشت خودم. «جنه الّلقاء، جنه الذات» بيا در بهشت خودم. اين ديدگاهي است که اصحاب امام حسين(ع) و خاندانش روز عاشورا داشتند و نشکستند. اگر کسي اين ديدگاه را داشته باشد، در اوج تنهايي و غربت عزيز است، در اوج بلا خوش است و هيچ چيزي استقامتش را درهم نميشکند، چون ميداند همه عالم براي امتحان است، اين ملک خدايي دارد که ناظر بر همه است و ميبيند چه کار داري ميکني و اگر کسي چنين ديدگاهي نداشته باشد، در اوج سرمايهها و داشتنها ذليل است و در اوج جمعيتها تنهاست.
وقتي زينب کبري(س) و کاروان اسرا را وارد مجلس يزيد کردند، در تالارهايي که مقامات کشوري و لشکري ايستاده بودند، يزيد هم بالاي تخت نشسته، مغرورانه و سرمست و سرهاي مقدس هم کنار مشاهده مي شود؛ هر کسي وارد اين مجلس ميشد، با لکنت زبان اسم يزيد را به عنوان «اميرالمومنين» ميآورد؛ اما يکمرتبه زينب کبري(س) دختر اميرالمومنين(ع) آنچنان يزيد را تحقير کرد؛ چون خودش عزيز است، فرمود: بادبه بينيات انداختهاي اي يزيد!؟ اين عدالت است که زن و بچه خودت را پشت پرده بردي و ناموس خدا در کوچهها و برزنها جلوي چشم باشد؟
درحالي كه فرمانده ابن زياد که کاروان اسرا را از کوفه به شام آورده پژمرده و افسرده شروع کرد به گزارش دادن، يزيد به او پرخاش کرد که مگر شما پيروز نشديد؟ پس چرا داري افسرده و پژمرده گزارش ميدهي؟
گفت: يزيد چه ميگويي؟ ما در راه هرچه به اينها خستگي و گرسنگي داديم و زديم که يک التماس ذليلانه از اينها بشنويم نشنيديم، فقط چيزي که ديديم اين بود که بزرگترها خودشان را روي کوچکترها ميانداختند، وقتي تازيانهها وارد ميشود بچههاکمتر صدمه بخورند.
يزيد! ما اسير اينها بوديم. چقدر قشنگ گفت: کو اسارت، دشمنت در بند بود.
اين آن ديدگاهي است که خداوند متعال در اين سوره مبارکه ميخواهد بدهد و انشاءالله که بتوانيم اين ديدگاه را فرا بگيريم.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: دینی ، ،
برچسبها: